ابوریحان بیرونی  
                                                                                      

محمد‌بن‌احمد بيروني، ابوريحان، (440-362 قمري)، دانشمند برجسته‌ي ايراني، در سوم ذيحجه‌ي 362 هجري قمري(18 دي‌ماه 351 خورشيدي) در شهركاث، از شهرهاي ولايت خوارزم، به دنيا آمد. پدرش، ابوجعفر احمدبن ‌ علي انديجاني، اخترشناس دربار خوارزم‌شاه در رصدخانه‌ي گرگانج بود و مادرش، مهرانه، پيشينه‌ي مامايي داشت. چنان كه خود گفته است، پدرش را در پي بدگويي حسودان از دربار راندند و به ناچار در يكي از روستاهاي پيرامون خوارزم ساكن شدند و چون براي مردم روستا بيگانه بودند، به بيروني شهرت پيدا كردند. برخي نيز گفته‌اند چون در بيرون شهر كاث، كه پايتخت خوارزم بود، به دنيا آمد، به اين نام شهره گشت.
ابوريحان خردسال بود كه فراگيري دانش را آغاز كرد. آشنايي بيروني با اميرنصرمنصوربن ‌علي‌بن‌ عراق ، دانشمند برجسته‌ي ايراني و از شاه‌زادگان آل‌عراق، باعث راه‌يابي او به دربار خوارزم‌شاه و مدرسه‌ي سلطاني خوارزم شد كه اميرنصر آن را بنيان‌گذاري كرده بود. در همين دوران بود كه به سال 380 قمري و در حالي كه تنها 17 سال داشت، به كمك حلقه‌اي درجه‌دار(حلقه‌ي شاهيه) به اندازه‌گيري بلندي‌ نيم‌روزي(ارتفاع نصف‌النهاري) خورشيد در شهر كاث پرداخت. چهار سال پس از آن مي‌خواست رصدهاي ديگري انجام دهد، اما تنها توانست انقلاب تابستاني را در روستايي به نام بوشكانز در جنوب كاث و غرب آمودريا رصد كند. چرا كه مامون‌بن‌محمود، فرمان‌رواي گرگانج، به كاث تاخت و ابو‌عبد‌الله محمد‌بن‌احمد، آخرين خوارزمشاهيان از آل‌عراق و پشتيبان بيروني را از بين برد.

با فروپاشي دستگاه آل‌عراق در خوارزم، بيروني مدتي را پنهان شد يا به جايي ديگر رفت و در زمان فروان‌روايي پسر مامون‌بن‌محمد، علي‌بن‌مامون، به سال 387 قمري به كاث بازگشت. او در 11 جمادي‌الاول/7 خرداد همان سال توانست خورشيدگرفتگي را رصد كند. پيش‌تر با ابوالوفاي بوزجاني قرار گذاشته بود كه او نيز خورشيدگرفتگي را در بغداد رصد كند. ابوريحان از روي اختلاف زماني كه از اين راه به دست آمد، توانست اختلاف طول جغرافيايي آن دو شهر را به دست آورد. ترديدي نيست كه بيروني جوان در آن زمان به جايگاهي رسيده بود كه ابوالوفاي بوزجاني در كهن‌سالي حاضر شد با او همكاري داشته باشد.

بيروني در سال‌هاي پاياني سده‌ي چهارم هجري به گرگان رفت و به سال 391 قمري كتاب آثارالباقيه را به نام شمس ‌ المعالي قابوس ‌بن‌‌ وشمگير نوشت. اين درحالي بود كه پيش از آن 7 كتاب ديگر نوشته و با ابن‌سينا نيز نامه‌نگاري علمي خود را آغاز كرده بود. او در سال 393 قمري خورشيدگرفتگي را در گرگان رصد كرد. هم‌چنين كوشيد طول يك درجه از كمان نصف‌النهار را كه دو سده پيش در روزگار مامون عباسي و در بغداد اندازه‌گيري شده بود، با دقت بيش‌تر در پيرامون گرگان اندازه‌گيري كند. اما پشتيبان او، قابوس‌بن‌وشمگير، به دليل ناشناخته‌اي علاقه‌ي خود را به انجام چنين كاري از دست داد و بيروني نتوانست كار خود را ادامه دهد.

بيروني در 399 يا 400 قمري بار ديگر به خوارزم بازگشت و مدتي را در دربار ابوالعباس مأمون ‌ بن ‌مامون بزيست. او با پشتيباني آن خوارزم‌شاه توانست رصدهاي مهمي انجام دهد و حلقه‌ي بزرگي ساخت كه روي صفحه‌ي نصف‌النهار سوار مي‌شد و در كار رصد بسيار سودمند بود. هم‌چنين نيم‌كره‌اي ساخت كه از آن براي تصويرگري در حل ترسيم مساله‌هاي مساحي بهره مي‌گرفت. اما مامون در سال 407 قمري به دست سپاهيانش كشته شد و در سال ديگر نيز محمود غزنوي به گرگانج يورش آورد و بسياري از بزرگان، از جمله بيروني، را در سال 408 قمري به خود به غزنه برد.

بیرونی دقت و اصابت نظر خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، لیکن او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روش که به وسیله کندی و فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده بود نبود بلکه به باورهای ویژه و روش جداگانه و ایرادات خود بر ارسطو ممتاز است، وی همچنین از آثار فلسفی هندوان کتبی چون «شامل» را به عربی ترجمه نمود.

دانشنامه علوم چاپ مسکو، ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاهها، دانشکده‌ها و تالار کتابخانه‌ها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده اند.

بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقا محاسبه و تعریف کرده است. خورشید گرفتگی هشتم آوریل سال ۱۰۱۹ میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در غزنه به زیر مطالعه برد.

در زمان بیرونی، سامانیان بر شمالشرقی ایران شامل خراسان بزرگ‌تر و خوارزم به پایتختی بخارا، زیاریان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف، بوئیان بر سایر مناطق ایران تا بغداد، بازماندگان صفاریان بر سیستان و غزنویان بر جنوب ایران خاوری (مناطق مرکزی و جنوبی افغانستان امروز) حکومت می‌کردند و همه آنان مشوق دانش و ادبیات فارسی بودند و سامانیان بیش از دیکران در این راه اهتمام داشتند. بیرونی که در جرجانیه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصیل علم کرده بود، مدتی نیز در گرگان زیر پشتیبانی مادی و معنوی زیاریان که مرداویج سر دودمان آنها بود به پژوهش پرداخته بود و پس از آن تا پایان عمر در ایران خاوری آن زمان به پژوهش‌های علمی خود ادامه داد. با این که محمود غزنوی میانه بسیار خوبی با بیرونی نداشت و وسائل کافی برای پژوهش، در اختیار او نبود ولی این دانشمند لحظه‌ای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید.

بیرونی که بر زبانهای یونانی، هندی و عربی هم چیره بود، کتب و رسالات بسیار که شمار آنها را بیش از ۱۴۶ گزارش کرده‌اند نوشت که جمع سطور آنها بالغ بر ۱۳ هزار است. مهم‌ترین آثار او التفهیم در ریاضیات و نجوم، آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که نوعی دانشنامه است و کتاب تحقیق ماللهند درباره اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن. بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول. بیرونی معاصر بوعلی سینا بود که در اصفهان می‌نشست و باهم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند. بیرونی در جریان لشکرکشی‌های محمود غزنوی به هند (پاکستان امروز بخشی از آن است) امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و در باره اوضاع هند پژوهش کند که فراوردهٔ این پژوهش، کتاب «هندشناسی» اوست. از ديگر آثار وی می‌توان به كتاب الصیدنه فی الطب اشاره كرد كه كتابی است در باره گیاهان دارویی و توسط استاد عباس زریاب خویی تصحيح گرديده است.

بیرونی بر اثر سفرهای بسیار به هند به زبان‌های هندی و همچنین سانسکریت چیره بود و کتاب‌های مختلفی را از هندی به عربی ترجمه کرد که عبارتند از: سیدهانتا، الموالید الصغیر، کلب‌یاره.
او همچنین داستان‌هایی را از پارسی به عربی ترجمه کرده است. از جمله این داستان‌ها می‌توان شادبهر(حدیث قسیم السرور)، عین الحیات، داستان اورمزدیار و مهریار و همچنین داستان سرخ‌‌بت و خنگ‌بت(حدیث صنمی البامیان) را نام برد.
                                                             
سرانجام، بيروني در سال‌هاي آغازين فرمان‌روايي جانشين مودود، در رجب 440 هجري قمري در 77 سالگي در غزنه درگذشت. ابوالحسن‌علي‌بن‌عيسي، فقيه نام‌داري كه در لحظه‌هاي پاياني بر بالين او بود، نوشته است كه: "آن‌گاه كه نفس در سينه‌ي او به شماره افتاد، بر بالين او حاضر آمدم و در آن حال از من پرسشي فقهي پرسيد. گفتم اكنون چه جاي اين پرسش است. گفت اي مرد كدام يك از اين دو كار بهتر است، اين مساله را بدانم و بميرم يا نادانسته از دنيا بروم؟ و من آن مساله را بازگفتم و فرا گرفت و از نزد وي بازگشتم. هنوز بخشي از راه را نپيموده بودم كه شيون از خانه‌ي او برخاست.

سال 2009 که مصادف با سال جهانی نجوم بود بنام این دانشمند ایرانی نامگذاری شد